این خداوند است

آیا تا به حال شده جایی نشسته باشید و یک دفعه دلتان بخواهد برای کسی که دوستش دارید کاری نیک انجام دهید ؟

این خداوند است که با شما صحبت می کند .

آیاتا به حال مستاصل و تنها شده اید طوری که هیچ کس نباشد تا با او حرف بزنید ؟

این خداوند است می خواهد شما با او حرف بزنید .

آیا تا به حال شده به کسی فکر کنید که مدتهاست از او خبر ندارید سپس بعد از مدتی کوتاه اورا ببنید یا تماس تلفنی از جانب او داشته باشید ؟

این خداوند است هیچ چیزی به نام تصادف و اتفاق وجود ندارد .

آیا تا به حال چیز خارق العاده ای را بدون این که آن را در خواست کرده باشید دریافت کرده اید در حالی که توانایی پرداخت هزینه آن را نداشته باشید ؟

این خداوند است او از خواست قلبی ما خبر دارد .

آیا فکر میکنید این متن را تصادفی خواندید ؟

نه این طور نیست .

واکنون این خداوند است !

به خدا نگوید که چقدر توفان شما بزگ و سهمگین است .

به توفان بگویید که خداوند شما چقدر بزرگ و توناست .

و من در طلوع گل ياسي از پشت انگشتهاي تو، بيدار خواهم شد


گفتي بيا؛زندگي زيباست


دويـــــدم!!!!!!!!!!!!!!!!! 

امروز دهم آذر روز تولدم بود . ۲۲ ساله شدم .

نمیدونم روزای تولدتون چه طوزی بهتون می گذره . این پست رو هیچ متن ادبی ننوشتم تا از خودم بگم .

نه با چراغای خاموشو آوای هپی برسدی رو به رو شدم نه صبح با زنگ درو هدایای پشت در . هیچ کدوم .

اولین پیام چهارشنبه شب توی آف لاینام بود . بهترین دوستم بهم تبریک گفته بود . از پنج شنبه هم بیشتر دوستانم باهام تماس گرفتن .

خانواده ام هم اونایی که کنارم بودن یه جور اونای که دور بودن یه جور دیگه .

یه چیزی این وسط خیلی برام قشنگ بود . اینکه تو ذهن خیلی ها بودم . اینکه خیلی ها بهم فکر کردن .

تو همه این سالها چيزهاي زيادي بدست آوردم و چيزهايي را هم از دست دادم… مثل خيلي از شما…ولی امروز فهمیدم که گوشه و کنار همه اینها توی هدیه دادن خاطره هام موفق بودم . حس رضایت الانم که الانه داره همه وجودم رو قلقلک می ده .

اینم می گم که بگم بابا من بزرگ شدم ...

دنيا قشنگه... به شرطي که قشنگ ببينيش... دنيا باهات رو راسته... به شرطي که به خودت دروغ نگي... دنيا به روت ميخنده... به شرطي که به ديگران لبخند بزني... دنيا بهت حال ميده... به شرطي که به خلايق حال بدي... دنيا بهت خيانت نميکنه... به شرطي که به خودت پشت پا نزني... دنيا دوستت داره... به شرطي که دوستش داشته باشي... دنيا...اين کوچولوي دوست داشتني... دنيا... اين رفيق حقه باز... دنيا... اين دشمن باهوش... دنيا... اين ياور مهربون... باهاش هرجوري باشي... همونجوري باهات تا ميکنه... مثل آينه... من کجاي قصه زندگي هستم...؟! کي ميدونه...؟! تو کجاي اين مثنوي هستي...؟! با خودت فکر کن ببين کجاي کاري رفيق............................


به حساب خيال بافي ام نگذار


اما ستاره اي دارم در تيره ترين شبها .


فقط خواستم بداني که مي شود دل خوش کرد


به چراغ هاي کوچک يک هواپيما

 

غیبتم رو ببخشید با دست پر می یام .